طلسم پادشاهان رومز
در سیاره ای تخیلی به نام “رومز” که شباهت زیادی به زمین دارد، سه قاره به نام های “وینوروستاک”، “سناروس” و “لندرفان” وجود دارد و روی این سه قاره جمعاً هفده قلمرو پادشاهی بزرگ است که مرمان آنها هر کدام با آداب و رسوم و اعتقادات خاص خود زندگی می کنند. هفده قلمرو روی رومز به قرار زیر می باشند.
قلمرو “سانتیلان” متعلق به خاندان “روداواس” می باشد و در کنار این قلمرو، قلعه ای به نام قلعه ی سیاه وجود دارد که حوادث جلد اول داستان تا حدودی تحت تاثیر آن شکل می گیرند.
قلمرو “انسترا” متعلق به خاندان “رام” است و دو قلمرو کوچک “فراستو”و “اینگلان” نیز ضمیمه آن است.
قلمرو “کوه نور”متعلق به خاندان “بارهرون.”
قلمرو “هلرانت” متعلق به خاندان “هلرانت” است و آنها بر سر قلعه ی سیاه با “روداواس”ها جنگ و جدال دارند.
قلمرو “لنتال” متعلق به خاندان “روتان” است که سه قبیله ی “کلیتی”، “مانس” و “روهافان” که به “قبیله های ارواح” معروف هستند در آن جای گرفته اند.
قلمرو “دومینپوس” متعلق به خاندان “کلرون.
قلمرو “کلاسترو” متعلق به خاندان “راگان” هاست اما به مقتضای شرایط، پادشاهی آن در دست یک “روداواسی”به نام “زئور” است.
قلمرو “لاولاس” متعلق به آدمخواران وحشی “لاولاس.”
قلمرو “لیکاگا” متعلق به خاندان “رانتا”.
“قلمرو “ریکلاستا” متعلق به خاندان “آردلان.”
قلمرو “راموستار” متعلق به خاندان “رامو.”
قلمرو “دروکتاک” متعلق به خاندان “تلفا”.
قلمرو “درولام” متعلق به خاندان “مارونن.”
قلمرو “گاگلامون” متعلق به خاندان “کلیندر.”
قلمرو “انار” متعلق به خاندانی جادویی و ناشناس.
قلمرو “ادراسن” متعلق به خاندان “آسکواس.”
قلمرو “هنراسانر”متعلق به “کلاغ های گافلنت.”
حوادث و اتفاقاتی روی سیاره ی رومز شکل می گیرد که هر کدام از قلمروها را درگیر مسائل و مشکلاتی می کند و آنها را به سمت سرنوشتی نا معلوم هدایت میکند.
نقطه ی شروع داستان از سانتیلان است و آنجاست که یکی از شخصیت های پیچیده و طماع داستان به نام”کوادرا” که از طرف پادشاه سانتیلان به سرپرستی”قلعه ی سیاه” گماشته شده بود به خاطر حرص و طمع و سهل انگاری که داشت مورد هجوم هلرانتی ها قرار میگیرد و قلعه ی سیاه را از دست می دهد و به سانتیلان بر می گردد و طولی نمی کشد که به شکلی هدفمند دنبال غاری اسرارآمیز می گردد و در نهایت آن را نیز پیدا می کند. او پس از پیدا کردن غار با الماس های گرمی که در کنار تخم های موجودی به نام”عقاب اژدها” که هزاران سال پیش از بین رفته بودند، مواجه می شود و حس زیاده خواهی او و دیگر شخصیت های داستان برای تملک الماس ها و تخم ها باعث می شوند تا سرنوشت قلمرو سانتیلان به سمت و سوی نامعلومی کشانده شود.
Artist: Jess-madhouse – Hobbyist, Source: DeviantArt
در کنار اتفاقاتی که در سانتیلان در حال رخ دادن است، قلمرو انسترا نیز که فرسنگها با آن فاصله دارد، دستخوش تحولاتی می گردد. مردمان قلمرو انسترا در مسیر پرستش خدایان کوههای جهسار هستند و قدمت تاریخی آنها از عمق کوه های جهسار و ولانیس مشخص است. جد بزرگ آنها “شلروس” نام داشت که توانست با ابزار جادویی به نام “چهار آیینه” اعضا بدن خود را در کوه های ولانیس پنهان کند تا از گزند دشمنان محفوظ بماند و از این طریق نیز ششصد سال عمر کرد تا آنکه به شکلی اتفاقی با شمشیر جادویی “دارگال” کشته می شود و در کوه ولانیس دفن می شود. در قلمرو انسترا چند شئ جادویی و اثرگذار وجود دارد که بیشتر پادشاهان را برای به دست آوردن قدرت بیشتر به سمت توطئه می کشاند. یکی از این افراد،تدورا آردلان، نوه ی پادشاه ریکلاستا رنس آردلان است که با یک برنامه ریزی راه نفوذ خود به انسترا را باز می کند و به دنبال “چهار آیینه” یکی از با ارزشترین اشیا جادویی انسترا می گردد که بر اثر بی احتیاطی هایی که از او سر می زند، نیت او آشکار می شودو…